عزیزم سلام امسال سال سفر بود اول سال که رفتیم تهران حالا هم نوبت به مشهد رسیده بابا عزیز و مادرجون بعداز 14سال قرار شد به مشهد برن به ماهم پیشنهاد دادن که باهاشون بریم (بین خودمون باشه جوجو من از خدام بود)هنوز اول سال تحصیلی هست نمیدونم بهت اجازه میدن یا نه دردسرت ندم همش 4روز و 3شب بود11مهرماه هتل واسمون رزرو کردن ساعت 12 من اومدم مدرسه اجازتو از آقای نصیری و خانم زارع گرفتم باهم رفتیم خونه آقاجون بابایی هم اونجابود از اونا خداحافظی کردیم مامان منظر هم واسمون آینه قرآن درست کردو سفر خوشی رو برامون آرزو کردبه طرف خونه مادرجون راه افتادیم آبجی زهرا عمو مصطفی متین باباعزیز مادرجون آماده واسه رفتن راه افتادیم به سوی مشهد رفتیم و رفتیم نزدیک های...